Smelly Cat, Smelly Cat

?What are they feeding you

Smelly Cat, Smelly Cat

?What are they feeding you

بایگانی
پیوندهای روزانه

تو می‌گُنجی تَنگِ فهمِ کی، های خاطره‌‌ی بی‌همزبون که همه تلخی‌ها‌ رو سکوت، حبسِ کام تو کرده؟ مگه یادآوری نشئه‌ای بتونه از اون دهن کام بگیره. گلوت از لبه‌های‌ تیز تلخی‌ها سوخته. تلخی‌های‌ کوچیک به‌ هم‌ چسبیدن، تلخی‌های‌ بزرگ ساختن و لبه‌ی تلخی‌ها بُرنده‌تر میشن روز به روز. دادی بکش تا بعد، از تلخی عظیم‌الجثه‌‌ی یک فریاد طولانی خشکت بزنه. های که دیوار حافظه رو خراشیدی و سر از چرک زیر ناخن‌هات سوخته، تو کِی نوازش کنی با پَر پاک و بال لطیف؟

۱۱ ارديبهشت ۰۴ ، ۰۲:۴۸
۷ نظر ۰۶ ارديبهشت ۰۴ ، ۲۰:۴۹

بالای سرم مردمی گناهکار گریخته. پای کوبان سقفِ پلک ریخته. پا می‌کوبد مبادا از حدقه چشم‌ها دیده شود. دو چشم من مأمن مردم گناهکاری که در خفای مدام می‌ترسد و می‌رنجد. راهی غیر مخفی شدن و هراسیدن و رنجیدن نمی‌بیند. گاهی چند نفر از تحمل گناه آب شده، مردگان را در پرتگاه انداخته و دیگر یادی زِ آنها نمی‌ماند.

۰۱ ارديبهشت ۰۴ ، ۲۲:۵۸
۱ نظر ۰۱ ارديبهشت ۰۴ ، ۲۲:۳۲